loading...
همه چی love
hamid بازدید : 7 یکشنبه 15 بهمن 1391 نظرات (2)

اعتراف...

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....

hamid بازدید : 6 یکشنبه 15 بهمن 1391 نظرات (0)
 
 
 

 
 
 
به چه می خندی عزیز !؟

به چه چیز !؟

به شكست دل من... !

یا به پیروزی خویش !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد !؟

یا به افسونگریِ چشمانت...

كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟

"به چه می خندی تو...؟"

به دل ساده ی من می خندی !؟

كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به هم آغوشی من با غم ها

یا به ...!

خنده دار است...بخند !!!
 
 
 
 
hamid بازدید : 9 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)

 

دو عاشق دور از هم اما باهم

دوستت دارم تنها بهانه واسه زندگی


 تاریکم ای یلدا مهتاب می خواهم ... لب تشنه ام ای اشک سیلاب می خواهم 


در حسرت موجم باران کفافم نیست درمان درد من باران نم نم نیست

hamid بازدید : 8 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)

از همان ابتدا دروغ گفتند!

مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟!

پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست!

از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!...

اصلا این "او" را که بازی داد؟!...

که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"!

می بینی

قصه ی عشقمان!


فاتحه ی دستور زبان را خوانده است

hamid بازدید : 10 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)
مگه قول نداده بودی...



اشکایی که بی هوا رو گونه هام میریزه
قلبی که از همه ی خاطره هات لبریزه
دلی که می خواد بمونه ، تنی که باید بره
حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره
بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده
بیخیال قلبی که این همه تنها مونده
آخه دنیای تو ، دنیای دلای سنگیِ
واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیِ
مثل تنهایی میمونه با تو همسفر شدن
توی شهر عاشقی بیخودی دربدر شدن
حال و روزمو ببین ، تا که نگی تنها رفت
اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت!

hamid بازدید : 5 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)
سایه ام امشب زتنهایی مرا همراه نیست

گر در این خلوت  بمیرم , هیچ کس آگاه نیست

من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی

این رفیق نیمه راهم گاه هست گاه نیستتنهایی

hamid بازدید : 7 چهارشنبه 11 بهمن 1391 نظرات (0)

                           به نام خدای عشق و قلب عاشقم                       

  اشک تو چشمام جمع شده...

سلام مرا به وجدانت برسانت و اگر بیداربود

بپرس چطورشبها اسوده می خوابد

وقتی سنگ هایی که در دستان توست قلب مرا نشانه می رود؟

سلام مرا به غرورت برسان وبدان بهای قامت بلندش تنهاییست

یه نشونه خواستم واسه قلب شکستم

خدا جواب نداد به روح خستم

یه نشونه خواستم واسه دل دیوونم

خداجواب نداد به دل میدونم ...

خداجواب نداد چشم انتظارم ...

خداجواب بده طاقت ندارم ...

 

واس کسی دلتنگم که میخوام براش بمیرم

بچه ها جلوتر نیایین اینجا دلی رو سوزوندن

خاکستری میشین...

 

hamid بازدید : 8 چهارشنبه 11 بهمن 1391 نظرات (0)
  

در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها 

این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار 

میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟ 

نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است 

انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است

خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بیخیال...

بگذار در حال خودم باشم ، بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم

مزاحم خلوتم نشو ، اگر مرا میخواهی سد راه اشکهایم نشو....

بگذار آرام شوم ، بگذار هر چه غم در دلم انباشته ، خالی شود....

این همان راهیست که هم تو خواستی در آن باشی  

و هم من خواستم تا آخرش با تو بمانم

پس چرا به بیراهه میروی، چرا مرا جا گذاشتی و برای خودت میروی؟

مرحبا ، تو دیگر کیستی ، دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی....

خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم ، تا کجا میخواهی بمانی ؟  

تا هر جا باشی من نیز میمانم...

عشقمن هر از گاهی به یادم باشی بد نیست ،  

هر از گاهی هوای مرا داشته باشی جرم نیست

چه کنم ، دلم دیوانه ی توست ، هوایش را داشته باش که  

دلم تمام دلخوشی اش به توست... 



 

hamid بازدید : 8 چهارشنبه 11 بهمن 1391 نظرات (0)

★。˛ °.★__ *★* *˛.
˛ °_██_*。*./ \ .˛* .˛.*.★* *★ 。*
˛. (´• ̮•)*˛°*/.♫.♫\*˛.* ˛_Π_____. * ˛*
.°( . • . ) ˛°./• '♫ ' •\.˛*./______/~\ *. ˛*.。˛* ˛. *。
*(...'•'.. ) *˛╬╬╬╬╬˛°.|田田 |門|╬╬╬╬ .
... ... ¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•♥•°*"˜¯` ´¯˜"*°´¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•
باد که میاد آروم آروم قاصدک هارو میاره

دلم میگه خدا کنه باز خبر از تو بیاره

چشام همش تا به سحر به یاد تو خواب نداره

خاطره ها جون می گیره باز تو رو یادم بیاره

 

چه سخته  چشم تو چشم باشی نتونی بگی دوستیت  دارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

hamid بازدید : 7 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

 

 

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .

.

.

.

تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد

یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . .

کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی

وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی

فقط نیم نگاهی میکردی . . .

.

.

.

خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .

.

.

.

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکستو

از سادگی خیانت . . .

.

.

.

با تو بودن خیلی وقته که گذشته

بی تو بودن مثل مهر سرنوشته

حالا اسم تو را هی زمزمه کردن

واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .

.

.

.

از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟

.

.

.

از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی

.

.

.

زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران . . .

.

.

.

تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .

.

.

.

گفتی شتاب رفتن من از برای توست / آهسته تر برو که دلم زیر پای توست . . .

.

.

.

یادمان باشد:

اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . .

.

.

.

تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم

چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است . . .

.

.

.

دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین

سیـ ـنه را ساختی از عشقش سر شارترین

آنکه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین

چه دل آزار شد آخر،چه دل آزار ترین . . .

دیدی ای دل ؟

.

.

.

به تو سپرده بودمش

با هزار و یک امید

و حالا برای هزارو یکمین بار

دلم را می برم

تا شکستگی اش را

گچ بگیرند!

.

.

.

از من نخواه ببخشمت

هرگز نمیبخشم تورو

حتی اگه ببخشمت

خدا نمیبخشه تورو . . .

.

.

.

بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش ، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش . . .

.

.

.

بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم . . .

.

.

.

ز کویت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با یار ِ خود بنشین که من بارِ سفر بستم

که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم . . .

.

.

.

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم

چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت . . .

.

.

.

فکر میکردم که برام یه رفیق و همدمی

تو کویر آرزو باران رحمتی

به گمونم آخر عاشقای عالمی

بذار راحتت کنم ، فکر میکردم آدمی!

.

.

.

چقدر سخته

کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر

بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه . . .

.

.

.

چقدر سخته

تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید وبجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای اینکه

لبریز کنید و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری . . .

.

.

.

چقدر سخته

دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که

یبار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده . . .

.

.

.

چقدر سخته

تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما

وقتی دیدیش هیچ چیزی بجز سلام نتونی بگی . . .

.

.

.

چقدر سخته

وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری . . .

.

.

.

چقدر سخته

گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار

بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی

گل من

باغچهء نو مبارک

.

.

.

آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

میرسد روزی که بی من لحظه ها را سرکنی

میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

میرسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو ازبر کنی

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 484